فرکانس

مراقب امواج ذهنی خود باشید

فرکانس

مراقب امواج ذهنی خود باشید

علیرضا نوری زاده مدیر تلویزیون "ایران فردا" که با سرمایه گزاری آل سعود مشغول به فعالیت علیه جمهوری اسلامی می باشد در گفتگوی تلفنی با شبکه سلطنت طلب "پارس تی وی" به تحلیل موضوع تعرض جنسی ماموران عربستانی به دو زائر نوجوان ایرانی پرداخته است.

وی در  این باره گفت: «من دو نگاه به این قضیه می توانم داشته باشم: یک نگاه "ناسیونالیستی ایرانی" کور و بی مایه و اساس و یکی دیگر نگاه "تحلیلگر" است که بر پایه داده ها و واقعیت ها مسائل را تحلیل می کنم.»

نوری زاده تحلیل منطقی! خود از حادثه شنیع فرودگاه جده را اینگونه بیان می کند: «بخاطر اینکه عده ای از زائران ایرانی با مخفی کردن تریاک در بدن خود و حمل به عربستان باعث مسمومیت و مرگ خودشان شدند، مدت هاست که بر اساس توافق سازمان حج و زیارت ایران، عده ای از زائران را به صورت رندوم چک انتخاب و پس از برهنه کردن، مورد بازرسی بدنی قرار داده و از امحاء و احشاء آنها عکس‌برداری می کنند.»

وی در ادامه این تحلیل! می افزاید: «این دو نفری که ماموران عربستانی برده اند، دو بچه مذهبی و هیئتی بوده اند و از برهنه شدن امتناع می ورزند، پس از درگیری ماموران با این دو نوجوان و برهنه کردن و عکاسی ازآنان، با هوچی گری جو را متشنج کرده و مدعی تجاوز می شوند»

مدیر شبکه "ایران فردا" در ادامه این افاضات، مدعی می شود که دو مامور خاطی بخاطر زد و خورد و به زور برهنه کردن این دو زائر بازداشت و مورد محاکمه قرار گرفته اند.

                       فیلم اظهارت نوری زاده اینجا ببینید

نوری زاده که پیش از این، وابستگی مالی و سیاسی اش به شاهزادگان سعودی روشن شده بود، در سخنانی قابل تامل می گوید: «جمهوری اسلامی هم باید این حقیقت را بپذیرند که عربستان یک "ابر قدرت" است و باید مصالح این ابر قدرت به رسمیت شناخته شود و این موضوع واضح و روشنی است.»

وی با طرح این ادعا که شکل گیری موج ضدعربی در ایران توسط برخی دولت ها و افراد داخلی و خارجی شکل گرفته است، می افزاید: « این موج زد عربی که در ایران درست شده به مصلحت ایران نیست و پشت این موضوع، دولت ها و افراد دیگری هستند و بعضی ها در جمهوری اسلامی هستند و من با این موج به شدت مخالفم.»

علیرضا نوری زاده در پایان این سخنان، که به توجیه و دفاع از حکومت آل سعود اختصاص داشت، می گوید: «حالا اسم این کار من (نوری زاده) را می خواهند بگذارند وابستگی به عربستان، خب بگذارند.»

گفتنی است که این سخنان نوری زاده در حالی از وی صادر می شود که نامبرده، با ادعای میهن پرستی و دفاع از عزت و آزادی، اقدام به فعالیت و تولید برنامه علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور می کند.

۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حادثه شرم آور و دردناک تجاوز به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده همچنان در صدر اخبار قرار دارد و رسانه ها و کارشناسان متعدد از آن سخن به میان می آورند. در فضایی که رسانه های ایرانی می کوشند ضمن همدردی با این دو نوجوان و خانواده آنها در محکوم نمودن این اقدام شوم توسط مامورین سعودی حرکت نمایند؛ اما برخی دیگر به استفاده از فضای به وجود آمده می پردازند و به پیشبرد مقاصد خود دست می زنند.

دکتر علیرضا نوری زاده از چهره های شناخته شده اپوزیسیون که شهرت خود را در بی آبرویی میان اپوزیسیون کسب کرده است و هر از چند گاهی با گاف و رسوایی جدیدی که به بار می آورد به تیتر اول خبرها تبدیل می شود در تازه ترین اقدام خود موجبات خنده و تمسخر شنوندگان و بینندگان خود را فراهم آورد. گفتنی است که وی که مدیر تلویزیون ماهواره ای ایران فردا است و هزینه تلویزیون خود را از اربابان سعودی خود دریافت می نماید و به همین خاطر با شماتت و سرزنش هم قطاران و دوستان سابق خود روبرو شد، پس از منتشر شدن خبر تجاوز به دو نوجوان ایرانی در برنامه خود برای سرپوش گذاشتن بر این رسوایی دست به ابتکار مضحکی زد.

وی مدعی شد که برخی زایران ایرانی به قاچاق مواد مخدر دست می زنند و در کاروانی که این دو نوجوان در آن حضور داشته اند نیز مقدای مواد مخدر پیدا می شود و به همین خاطر مامورین امنیتی که به این دو نوجوان مشکوک شده بودند آن دو را به اتاق خلوت برده و پس از برهنه نمودن آنها بدون آنکه آنها را لمس نمایند با اشعه ایکس مورد تفتیش و بازبینی قرار می دهند و پس از آنکه مشخص می شود آنها با خود مواد مخدر ندارند ضمن عذرخواهی آنها را رها می کنند. جالب آنکه وی مدعی می شود که این دو نوجوان جنجال به راه می اندازند که به آنها تعرض جنسی شده است در صورتی که هیچ اتفاقی نیافتاده بوده است و بازرسی بدنی یک امر پذیرفته شده است و رسانه ها مساله ای به این کوچکی را بی جهت اینقدر بزرگ نموده اند.

                                                     فیلم اظهارات آقای نوری زاده را اینجا می توانید مشاهده نمایید

باید به آقای نوری زاده گفت بر فرض محال که حرف شما راست باشد اگر این رفتار را با شما و یا خانواده تان نموده بودند و بدون هیچ دلیل شما را برهنه کرده بودند و بازرسی می نمودند باز هم همینگونه صحبت می کردید؟ از طرف دیگر این حادثه زمانی رخ داده که زایران ایرانی در حال بازگشت به ایران بوده اند سوال اینجاست که کدام انسان عاقلی از عربستان به ایران مواد مخدر را قاچاق می کند؟ از هر زاویه که بخواهید به سناریو تخیلی آقای نوری زاده بنگرید خواهید دید این ماجرا ساخته و پرداخته ذهن ایشان است که با اولیات یک عقل سالم در تضاد قرار دارد. به همین خاطر سایر دوستان ایشان همانند شهرام همایون مجری تلویزیون کانال یک به اعتراض شدید الحن نسبت به اظهارت نوری زاده می پردازد و وی را به خاطر بیان چنین داستان خنده آوری مورد شماتت قرار می دهد.

در پایان سوالی که برای شخص بنده مطرح است این است که به خاطر دارم آقای نوری زاده انتساب تلویزیون خود به عربستان سعودی را به شدت نفی می کرد اما هر گاه که پای عربستان سعودی به میان می آید و رسوایی به بار می آورند اولین فردی که سینه خود را سپر می کند و به دفاع همه جانبه از عربستان سعودی می پردازد شخص آقای نوری زاده است.

۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حدود ده سال است که چهره شخصی  به نام رضا تقی زاده  در رسانه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور دیده می شود، اما کسی او را به درستی نمی شناسد. رسانه های ماهواره ای و تارنما های اینترنتی از تقی زاده  با عناوین: دکتر، پروفسور، استاد دانشگاه گلاسگو، تحلیلگر مسائل سیاسی داخلی و خارجی، کارشناس مسائل خاورمیانه، کارشناس نفت و انرژی، کارشناس اقتصاد، کارشناس مسائل هسته ای ایران و گاهی فعال سیاسی، نام برده می شود. به راستی رضا تقی زاده کیست، نام اصلی او چیست، آیاکسی از گذشته این شخص آگاه است؟

درهیچ جا اثری از گذشته خانوادگی، تحصیلی و شغلی رضا تقی زاده دیده نمی شود. به نظر می رسد هیچ کس اطلاعات درستی از او ندارد. اغلب ایرانیان فقط او را به دلیل شرکت در برنامه های تلویزیونی در رسانه های فارسی زبان می شناسند. او در باره خود حاضر به کمترین گفتگویی نیست. درهیچ یک از دانشگاه های گلاسگو و جزیره انگلیس یا هیچ دانشگاه دیگری تاکنون اثری از دکتر رضا تقی زاده، نه به عنوان استاد و نه به عنوان شاگرد دیده نشده است. هیچ کتاب یا رساله ای به زبان خارجی یا فارسی از شخصی که این همه عنوان با خود یدک می کشد به دست نیامده است.

بیشتر مطالب او در قالب مقاله های کوتاه به زبان فارسی می باشند. او همواره مسائل سیاسی ایران و جهان را طوری تفسیر می کند که تا چند روز دیگر جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد و این داستان ده سال است که ادامه دارد. باید پرسید این عناوین بر پایه چه مدارک تحصیلی به رضا تقی زاده نسبت داده می شود ؟ چرا هیچیک از این رسانه ها درباره پیشینه او کنجکاوی نکرده اند؟

رادیو فردا، نوشت؛ رضا تقی‌زاده تحلیل‌گر ایرانی مقیم بریتانیاست که در حوزه مسائل ایران و سیاست داخلی و خارجی صاحب نظر است.

سایت رادیو آلمان می نویسد:  دکتر رضا تقی زاده، استاد دانشگاه گلاسکو و تحلیلگر مسائل ایران است. همین سایت در بخش دیگری تقی زاده را کارشناس مناسبات بین‌الملل نامیده است.

رادیو زمانه نوشت:  آقای رضا تقی‌زاده استاد پیشین دانشگاه گلاسکو و کار‌شناس سیاسی است.

سایت رادیو فرانسه مقالات وی را به عنوان مقالات ویژه منتشر می کند.

ریانووستی، ارگان رسمی دولت روسیه نوشت: رضا تقی زاده، استاد دانشگاه گلاسکو و کارشناس ایرانی الاصل مقیم لندن می باشد.

سایت ترند، رسانه دولتی جمهور آذربایجان او را پروفسور، معرفی می کند.

سایت العربیه او را دکتر رضا تقی زاده، کارشناس و تحلیلگر مسائل ایران و فعال سیاسی مقیم لندن معرفی می کند.

سایت اینترنتی راه سبز نوشت؛  دکتر رضا تقی‌زاده، اقتصاد‌دان و کار‌شناس انرژی هسته ای می باشد.

 

تلویزیون ماهواره ای فارسی زبان ایران فردا، وابسته به عربستان سعودی که به مدیریت علیرضا نوریزاده در لندن به روی آنتن می رود؛ تقی زاده را دکتر و کارشناس سیاسی و انرژی می داند.

تلویزیون ماهواره ای فارسی زبان رها وابسته به امیر حسین جهانشاهی در لندن، ، تقی زاده را استاد علوم سیاسی دانشگاه  گلاسکو، دکتر در انرژی و کارشناس سیاسی معرفی می کند.

بنگاه سخن پراکنی انگلیس -بی بی سی- او را  کارشناس مسائل هسته ای ایران می نامد.

صدای اسرائیل نیز او را کارشناس مسائل خاورمیانه می نامد.

چند تلویزیون ماهواره ای فارسی زبان در لوس آنجلس، تقی زاده را با عناوین گوناگونی معرفی می کنند.


تقی زاده پای ثابت همه کنفرانس ها

رضا تقی زاده، پای ثابت کنفرانس های مشکوک؛ استکهلم، بروکسل و پراگ بود، این کنفرانس ها محل تجمع اصلاح طلبان جمهوری اسلامی بودند، به یاری و تاًیید همین کنفرانس ها بود که شیخ حسن روحانی از پشتیبانی بخش مهمی از آرای اپوزیسیون خارج از کشور بهره مند شد.

متن قبلی که مورد اعتراض آقای نوری علا قرار گرفته است: «تقی زاده تابستان گذشته در کنفرانسی که یک اپوزیسیون نمایشی! چند نفره در آلمان برگزار کرده بود سخنرانی کرد. تقی زاده در کنفرانسی که سال گذشته توسط اسماعیل نوری علا در آمریکا برگزار شد به عنوان مشاور سکولاریسم سبز! شرکت کرده است.»

متن تصحیح شده : «تقی زاده در کنفرانسی که در ماه مه 2013، از سوی انجمن سکولارهای سبز تورنتو زیر نظر شورای هماهنگی سکولارهای سبز ایران تشکیل شد، بعنوان عضو هیئت امنای دانشگاه سکولار دموکراسی و استاد آینده این اندیشگاه شرکت و سخنرانی  کرد. تقی زاده  دو ماه پیش از این تاریخ به عضویت کمیته برگزاری نخستین کنگره سکولار دموکرات های ایران در آمد و با امضای  پیمان نامه این کنگره، نام وی به عنوان عضو هیئت مؤسس نخستین کنگره سکولار دموکراسی در کنار نام اسماعیل نوی علا و  شماری دیگر قرار گرفت. »

تقی زاده در ژوئیه 2014، به همراه چند تن از اعضای شورای همبستگی ملی ایران در واشنگتن به همراه اسدالله نصر اصفهانی سخنگوی این سازمان در یکی از سالن های سخنرانی کنگره آمریکا دیده شده است. پس از این جلسه بود که سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا به خبرنگار فاکس نیوز؛ گفت آمریکا هیچ برنامه ای برای شناسایی گروه های  اپوزیسیون ایران ندارد.

دو منبع آگاه می گویند؛ شخصی به نام محمد رضا تقی زاده پیش از انقلاب، عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در انگلیس بوده است، این شخص پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت، هویت این شخص مورد تاًیید قرار گرفته است ولی با دلایلی که در پایین بر شمرده خواهد شد، رضا تقی زاده نمی تواند این شخص باشد. گفته می شود نام کوچک  تقی زاده نیز محمد رضا است

تقی زاده در آغاز سال 2013، میلادی، مدتی به عنوان سخنگوی « کمیته موقت هماهنگی به منظور تشکیل شورای ملی ایران» فعالیت کرد، این شورا همان شورای ساخته و پرداخته رضا پهلوی بود. چندی بعد کارگردانان این شورا با موافقت رضا پهلوی طی یک بیانیه  اینترنتی رضا تقی زاده را از سخنگویی شورا برکنار کردند و در بیانیه روز دوشنبه 28 اسفند ماه 1391، نوشتند: « با امعان نظر به کوتاهی آقای رضا تقی زاده در انجام اموری که «کمیته موقت هماهنگی به منظور تشکیل شورای ملی ایران» بر عهده ایشان نهاده بود و علیرغم تذکرهای  اعضای این کمیته به نامبرده، متاسفانه ایشان اقدام مثبتی برای بهبود امور ننمودند، لذا این کمیته قصد برکناری  وی را در دستور کار خود داشت، که ایشان قبل از طرح مسئله در نشست عمومی و پاسخ به سئوالات، به منظور فرافکنی، اقدام به کناره گیری کرده و آنرا رسانه ای نمودند، اینک از آنجائی که هدف این تشکیلات جذب حداکثری ایرانیان در برگزاری هرچه با شکوه تر اولین جلسه مجمع موسس شورای ملی می باشد، با کناره گیری مشارالیه موافقت می نماید.»

پس از این ماجرا، رضا تقی زاده در کمال ناراحتی با چشمان اشکبار در تلویزیون فارسی زبان ماهواره ای اندیشه، که از آمریکا پخش می شود، ظاهر شد و از روابط نزدیک خود در پیش از انقلاب با شهبانوی سابق و دفتر او سخن گفت، وی اشاره کرد روزی که شاه و شهبانو ایران را ترک می کردند او توانسته بود در پای هلیکوپتری که آنان را به فرودگاه مهرآباد می برده است چند لحظه با شهبانو گفتگو کند و شهبانو یادداشتی به خط خود، به تقی زاده سپرده است که جزو افتخارات تقی زاده محسوب می باشد.

تقی زاده عضو سازمان جوانان حزب ایران نوین

چند تن از کسانی که رضا تقی زاده را پیش از انقلاب می شناسند می گویند که وی از همان آغاز جوانی در پی کسب قدرت و به دست آوردن شغل و مقام نان و آبدار از راه ساده و معمول آن دوران بوده است. به همین دلیل خلاف اکثریت جوانان آن روزگار که بیشتر در پی کسب دانش، تخصص و کار بوده اند به دنبال حزب بازی و باند بازی های دوران شاه برآمده و  به عضویت سازمان جوانان حزب ایران نوین در آمده بود.

در آن دوران دو حزب؛ ایران نوین به دبیرکلی امیر عباس هویدا و حزب مردم به دبیر کلی امیر اسدالله اعلم، اجازه فعالیت حزبی داشتند و هر دو این احزاب با بودجه دولت اداره می شدند و به عنوان احزاب فرمایشی از آنان نام برده می شد و در میان مردم به کوکا کولا و پپسی کولا معروف شده بودند.

در سال 1353 خورشیدی، محمد رضا شاه تاب تحمل دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم را که دست ساخته خودش بودند نیاورد و با ادغام این دو حزب، روش تک حزبی را در کشور حاکم کردو حزب  رستاخیز را بنیان نهاد. پس از این تاریخ تقی زاده هم مانند دیگر اعضای دو حزب منحل شده به عضویت حزب جدید رستاخیز درآمد.

رضا تقی زاده عضو انجمن شهر تهران

کسانی که تقی زاده را بخوبی می شناسند می گویند؛ تقی زاده در پیش از انقلاب مدتی هم عضو انجمن شهر تهران بوده است. شهردار تهران در آن دوران غلامرضا نیک پی بود که از طرف شاه به این مقام منصوب شده بود. اصولاً انتخاباتی در کار شهر و شهرداری ها نبود و مانند انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی بیشتر کار ها نمایشی بود. غلامرضا نیک پی آخرین شهردار دوران پادشاهی پس از انقلاب به دست انقلابیون خشمگین گرفتار و اعدام شد.

انجمن شهر ها  نیز از شماری سر سپردگان حکومت وقت تشکیل می شد و صلاحیت اعضاء بایستی به تاًیید ساواک می رسید. همان روشی که امروز نیز در حکومت اسلامی ایران جاری است؛ نام نامزد های نمایندگی هر نهاد یا سازمانی باید پیش از هر چیز به تاًیید شورای نگهبان جمهوری اسلامی برسد. اعضای انجمن شهر مانند کارمندان شهرداری حقوق دولتی دریافت می کردند.

تقی زاده کارمند اتاق اصناف پایتخت

در تابستان 2013 میلادی، رضا تقی زاده، در سفری به آمریکا  در جلسه ناهار خصوصی با چند فعال سیاسی و روزنامه نگار ایرانی مقیم آمریکا  که در شهر لوس آنجلس برگزار شده بود شرکت کرد. در آن جلسه معلوم  شد که رضا تقی زاده پیش از انقلاب مدتی در اتاق اصناف پایتخت! تهران، کار می کرده است، یکی از همکاران پیشین تقی زاده  در اتاق اصناف پایتخت درآن جلسه حضور داشته و این مطلب را در حضور رضا تقی زاده بیان کرده است. در همان جلسه روشن شد که رضا تقی زاده عضو جوانان حزب رستاخیز بوده و قصد داشته  در انتخابات بعدی خود را کاندیدای نمایندگی مجلس نماید که  با سقوط رژیم سلطنتی این مسئله منتفی شده است.

«اتاق اصناف پایتخت در آذر ماه سال 1351، برای نظارت بر بازار و کسبه تهران تشکیل شد، این سازمان زیر نظر مستقیم ساواک و با کمک شهربانی کار می کرد. آخرین رئیس اتاق اصناف پایتخت در دوران حکومت سلطنتی یک سرگرد شهربانی به نام رسول رحیمی بود که پس از انقلاب از ایران خارج شد و هم اکنون در آمریکا زندگی می کند.

اتاق اصناف با سخت گیری و استفاده از روش های امنیتی - پلیسی توانست در این چند سال بسیاری از بازاریان و کاسب های تهران را در صف دشمنان رژیم پادشاهی جای دهد.»

تقی زاده در دوران سید محمد خاتمی

در نوامبر 2013، میلادی، یک منبع درون ایران گفت: رضا تقی زاده در دوران رئیس جمهوری سیّد محمد خاتمی مدتی در دفترخاتمی خدمت کرده و ماًموریت های خصوصی به او واگذار می شده است. همان منبع افزود که رضا تقی زاده پس از شکست جریان اصلاح طلبی از ایران خارج شده است. این خبر نشان می دهد که تقی زاده، در دوران رئیس جمهوری سیّد محمد خاتمی، در ایران بسر می برده است.

بررسی نوشته های تقی زاده

تقی زاده شخص مرموز و راز نگهداری است، بجز چند عکس کلیشه ای چیزی از او دیده نشده است. شماری از ایرانیان ادعا های وی را درباره عناوینی که بخود نسبت داده است، نادرست می دانند. مقالات تقی زاده از سوی چند تن از فعالین سیاسی، تحلیلگران و یک کارشناسان اطلاعاتی مورد بررسی قرار گرفته اند، در این بررسی ها روشن شد که تقی زاده آدم با هوشی است و اصلاً علاقه ای به گفتگو در باره خود ندارد، وی از این مسئله طفره می رود.

تقی زاده اشتیاق زیادی به گفتگو در باره مسائل؛ سیاسی، اقتصادی و حتی اطلاعاتی دارد. در لابلای مقالات تقی زاده مشاهده  می شود که در زمینه امور اطلاعاتی از  آگاهی های نسبتاً  خوبی برخوردار است. به نظر می رسد که رضا تقی زاده، در زمینه های امنیتی و اطلاعاتی آموزش دیده است که در پایین به این موضوع پرداخته خواهد شد. از سوی دیگر تقی زاده در نتیجه گیری های خود در مقالاتی که به امور اطلاعاتی مربوط می شود دارای لغزش و کاستی هایی است، این نکته بینی نشان می دهد که او در زمینه اطلاعاتی و امنیتی در حد یک ماًمور آموزش دیده  می باشد ولی صاحب نظر و کارشناس نیست.

تقی زاده و مجاهدین خلق

رضا تقی زاده درفرصت هایی به مسئله سازمان مجاهدین خلق پرداخته است، وی در تاریخ جمعه 28 سپتامبر 2012، در سایت رادیو فرانسه زیر عنوان: « پرسش‌هایی پیرامون منابع مالی و جایگاه سیاسی مجاهدین خلق» همه اتهاماتی را که جمهوری اسلامی علیه سازمان مجاهدین می گوید، باز گو کرد.

تقی زاده و ماجرای دفتر فرح پهلوی

سیامک زند، کارمند با سابقه بخش مطبوعاتی وزارت دربار می گوید: « علی عراقی، مسؤل روابط عمومی دفتر شهبانو بود، وی از کارمندان هواپیمایی ملی (ایران ایر) بود و به دفتر فرح ماًمور شده بود در آن زمان شخصی به نام تاج بخش رئیس دفتر فرح بود که بعد به سویس رفت. هنگامی که هوشنگ نهاوندی رئیس دفتر فرح شد، او و چند تن دیگر از حسودان چشم دیدن علی عراقی را نداشتند و در پی دسیسه ای برای برکنار کردن وی لحظه شماری می کردند.

در شب ژانویه 1978، میلادی، جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا و همسرش روزالین میهمان شاه ایران بودند. منصوره پیرنیا خبرنگار یک نشریه ایرانی به علی عراقی متوسل شد تا برای او یک مصاحبه با روزالین کارتر برنامه ریزی کند. عصر همان روز همسر جیمی کارتر برنامه بازدید از موزه عباسی و تاًسیسات فرهنگسرای نیاوران را داشت، خانم پیرنیا از فرصت کوتاهی استفاده کرد و با همسر کارتر مصاحبه ای انجام داد، همسر کارتر دهاتی مسلک بود و عادت به این کار ها نداشت و به همین دلیل منشی مطبوعاتی جیمی کارتر از این مصاحبه پیش بینی نشده نزد هدایت الله ذوالفقاری یکی از مسئولین دفتر فرح اظهار ناخشنودی کرد. ذوالفقاری موضوع را به هوشنگ نهاوندی گفت، نهاوندی که مترصد چنین فرصتی بود دست ها را بهم مالید و همان شب در کاخ نهاوندی و هدایت الله ذوالفقاری در زیر پله های به انتظار فرح ایستادند، هنگامی که فرح از پله ها پایین آمد، هوشنگ نهاوندی تعظیم بلند بالایی کرد و گفت: قربان واجب العرضم، و ادامه داد؛متاًسفانه علی عراقی پای را ا زحد فراتر گذاشته و باعث ناراحتی خانم کارتر شده است و ماجرا را وارونه تعریف کرد، فرح هم در پاسخ گفت: پدر سوخته را بیرون کن.»

تقی زاده در روابط عمومی دانشگاه تهران

در زمان ریاست هوشنگ نهاوندی بر دانشگاه تهران رضا تقی زاده مسؤل روابط عمومی دانشگاه تهران شد، وی از نوچه های نهاوندی بشمار می رفت. شغل مسئول روابط عمومی دانشگاه تهران به دلیل حساسیت های بسیاری که به همراه داشت همواره زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) کار می کرد. مسئولین روابط عمومی دانشگاه های کشور بویژه دانشگاه تهران از همکاران نزدیک ساواک بشمار می رفتند و بابت فعالیت های خود بجز حقوق ماهانه، از پاداش های مادی و معنوی همکاری های خود با ساواک بهره مند می شدند. مسئولین روابط عمومی دانشگاه های کشور دوره های آگاه سازی اطلاعاتی را در ساواک می گذراندند.

پس از اخراج علی عراقی نزدیک به ده ماه پست مسئول روابط عمومی دفتر شهبانو خالی مانده بود. شرایط پیش از انقلاب در حال شکل گیری بود، هرج و مرج در شهر های ایران باعث شد که دفتر مخصوص فرح از داخل شهر تهران به حوالی کاخ نیاوران جابجا شود و عملاً نیازی به مسئول روابط عمومی دیده نمی شد، فرح بیش از شاه هدف انتقادات و سرزنش های  روحانیون و به تبع آن مردم خشمگین و انقلابی قرار گرفته بود و عملاً دفتر و روابط عمومی وی سکوت را ترجیح داده بودند.

در آن زمان وضع دانشگاه های کشور بهم ریخته بود، از بخش های حفاظت و روابط عمومی دانشگاه تهران کار مهمی ساخته نبود. در مهر ماه سال 1357، هوشنگ نهاوندی رئیس دفتر شهبانو موفق شد تا رضایت فرح را به دست آورد و سه ماه پیش از انقلاب رضا تقی زاده را از دانشگاه تهران به دفتر فرح ببرد و او را به عنوان مسئول روابط عمومی به این کار بگمارد.

تقی زاده در این سه ماه بیکار بود و در انتظار رفع بحران و فرارسیدن روز های خوش دربار، زیر درختان دفتر در نزدیکی کاخ نیاوران  قدم می زد. 

تقی زاده و این همه ماجرا!

ماجرای تقی زاده و امثال او در رسانه های فارسی زبان بیش از اندازه مسخره به نظر می رسد ،رسانه هایی که برای پر کردن برنامه های خود از تقی زاده دعوت می کنند متناسب با موضوع برنامه هایشان به وی عنوانی فراخور آن برنامه اهدا می کنند، و جالب این است که رضا تقی زاده نیز هیچگونه اعتراض یا تصحیحی در این مورد انجام نمی دهد.

 

این رسانه های مهم فارسی زبان که بیست و چهار ساعته مشغول به بیراهه کشاندن مردم بی پناه ایران می باشند حتی به خود زحمت نمی دهند تا نگاهی به رقبا انداخته تا بلکه دریابند که در دنیای امروزی تقی زاده نمی تواند همزمان؛ دکتر، تحلیلگر مسائل ایران و سیاست داخلی و خارجی، استاد دانشگاه گلاسکو، کارشناس سیاسی، کارشناس اقتصادی ، کارشناس انرژی هسته ای، کارشناس مسائل خاورمیانه ، استاد علوم سیاسی، پروفسور و مشاور چند گروه اپوزیسیون مختلف باشد. هریک از این تخصص ها نیاز به سال ها آموزش و تجربه دارد.

تا جایی که بررسی های مستند نشان می دهد تقی زاده در پیش از انقلاب اسلامی؛ عضویت در سازمان جوانان حزب ایران نوین، عضویت در حزب رستاخیز، عضویت در انجمن شهر تهران، کارمند اتاق اصناف پایتخت، نامزد ناکام نمایندگی مجلس شورای ملی دوران شاه، مسؤل روابط عمومی دانشگاه تهران و مسئول روابط عمومی دفتر فرح پهلوی به مدت سه ماه در دوران انقلاب در را کارنامه خود دارد.

متن قبلی که مورد انتقاد آقای نوری علا قرار گرفته است : « تقی زاده پس از فروپاشی رژیم سلطنتی؛ کارگزار دفتر سیّد محمد خاتمی در دوران اصلاح طلبان، مشاور سکولار های سبز، مشاورشورای رضا پهلوی ، مشاور شورای همبستگی ملی را همه یکجا در کوله بار خود گرد آورده است.»

متن تصحیح شده : « تقی زاده پس از فروپاشی رژیم سلطنتی؛ کارگزار دفتر سیّد محمد خاتمی در دوران اصلاح طلبان، عضو هیئت امنای دانشگاه سکولار دموکراسی و استاد آینده این دانشگاه ، مشاورشورای رضا پهلوی ، مشاور شورای همبستگی ملی را همه یکجا در کوله بار خود گرد آورده است.»

در پایان؛ به راستی آیا کسی می داند رضا تقی زاده کیست؟

۲۴ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سخنان روز یکشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی مسیر دیپلماسی هسته ای ایران و 1+5 را تغییر خواهد داد. مسیری که تا پیش از این فرمایشان در حال طی شدن بود، چند ویژگی اساسی داشت:

1- در مسیر پیشین، توافق سیاسی درباره اصول، از توافق درباره جزئیات تفکیک شده بود.

2- تیم مذاکره ایرانی تقریبا پذیرفته بود چاره ای جز پذیرش یک جدول زمانی بلند مدت برای تعلیق و لغو تحریم ها ندارد.

3- طرف غربی عمیقا دچار این سوء تفاهم بود که ایران جز تداوم مذاکره و رسیدن به یک توافق ولو توافق بد- چاره ای ندارد.

این سخنرانی همه معادلات را تغییر خواهد داد. سخنان روز یکشنبه به این معناست که روش های پیشین نمی تواند ادامه پیدا کند و محاسبات امریکا درباره الگوی رفتار ایران از بیخ و بن نادرست بوده است. مهم ترین نکته در اینجا این است که سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان دهنده این است که هیچ مکانیسم اجباری برای توافق میان ایران و 1+5 وجود نخواهد داشت و ایران فقط توافقی را می پذیرد که آن را به اندازه کافی خوب بداند.


قلب فرمایشات روز یکشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی جایی بود که برای دومین بار در یک ماه گذشته تاکید فرمودند در هرگونه توافق نهایی همه تحریم ها باید یکجا برداشته شود. این مهم ترین ضابطه یک توافق خوب از نظر ایران است. اطلاعات موجود در منابع غربی ظرف هفته گذشته نشان می داد که امریکایی ها می خواهند در توافق نهایی تحریم ها را برای یک بازه زمانی طولانی مدت گروگان بگیرند. ایران باید در همان لحظه امضای توافق امتیازهای فراوانی را واگذار می کرد اما به مدت یک دهه و شاید هم بیشتر- منتظر می ماند تا امریکا تحریم ها را به تدریج، تعلیق نه لغو- کند. اکنون معنای مفهوم توازن در توافق نهایی روشن تر شده است. از دید ایران، فقط توافقی یک توافق متوازن محسوب می شود که در همان لحظه نخست پس از امضای آن، همه انواع تحریم ها لغو شود. این مشکل ایران نیست که دولت امریکا اختیارات کافی برای راضی کردن کنگره به چنین کاری را دارد یا نه؛ همانطور که ایران متعهد است در صورت حصول توافق، مشکلات داخلی خود را حل کند، دولت امریکا هم خود باید بار حل و فصل مشکلات سیاسی در واشینگتن را به دوش بکشد. مهم تر از این، ایران به خوبی می داند که اگر بلافاصله پس از حصول توافق، تحریم ها برچیده نشود، پس از آن، احتمال برچیده شدن تحریم ها بسیار اندک است. اگر قرار باشد امریکا به ایران امتیازی بدهد آن را در همان لحظه ای خواهد داد که چیزی از ایران می خواهد لحظه امضای توافق- و اگر ایران بدون گرفتن امتیاز مدنظر خود تن به توافق بدهد، پس از آن، امریکایی ها که هر چه می خواسته اند را گرفته اند، دیگر انگیزه ای برای امتیازدهی نخواهند داشت.

رسانه های بیگانه نیز که جاده صاف کن ارباب های غربی خود هستند به تحلیل توافق خوب از منظر ایران و غرب پرداختند که بد نیست نیم نگاهی نیز به پیام های آنها بیاندازیم. از میان شبکه های معاند فارسی زبان بی بی سی فارسی از سایر رسانه ها زیرک تر است و اهداف خیانت آمیز و زیر پا گذاشتن منافع ملی ایران را در لایه های صحبت های به ظاهر منطقی می گنجاند و سعی در تزریق به افکار عمومی جامعه دارد. به همین منظور علیرغم گزارش های خبری جهت دار، برنامه صفحه دو که میزگردی کاملا مهندسی شده و کانالیزه برای انتقال مقاصد از پیش تعیین شده است به موضوع "توافق هسته ای بد" پرداخت که چه توافقی برای هر کدام از طرفین مذاکره بد محسوب می شود. از جمله کارشناسانی که بدین برنامه دعوت شده بودند حسین رسام تحلیلگر ارشد سفارت بریتانیا در تهران بود که در جریان اعتراضات و اغتشاشات سال ۸۸ به جرم جاسوسی و تحریک مردم به ناآرامی بازداشت و زندانی شد


مهدی مهدوی آزاد از فعالان رسانه های خبری حامی جنبش سبز که پس از اغتشاشات سال 88 از کشور متواری گشت و رضا تقی آزاد که در بی بی سی فارسی به عنوان تحلیلگر سیاسی مسایل ایران معرفی می شود اما چهره ای مرموز و مشکوک دارد و به همین خاطر در مطلبی جداگانه به سوابق درخشان وی خواهم پرداخت.

آنچه که به عنوان ماحصل این میزگرد قابل ذکر است این بود که ایران برنامه هسته ای خود را به عزت و استقلال ملی خود گره زده است و عزت و استقلال در عرف بین الملل هیچ اهمیت ندارد و ایران نمی خواهد با غرب به توافق هسته ای برسد و به دنبال کارشکنی در روند مذاکرات است. همچنین ایران قصد دارد تا ظرفیت ساخت سلاح هسته ای را برای خود حفظ کند گویا که اکنون ایران به توان ساخت سلاح هسته ای دست یافته است و سعی در حفظ آن دارد و غرب با یک کشور بی منطق در حال گفتگو است که به هیچ چارچوب و توافق بین المللی پایبند نیست و بر سر توافق خود باقی نخواهد ماند و علیرغم امتیازهای فراوانی که آمریکا و دیگر کشورهای غربی در روند مذاکرات به ایران داده اند باز هم ایران به دنبال راهی برای به شکست کشاندن مذاکرات است.

گفتنی است ایران در مدت بیش از 10 سالی که شدیدترین بازدیدها و نظارت ها بر تاسیسات هسته ای این کشور توسط ان پی تی اعمال شده است کوچکترین نشانه ای از انحراف برنامه صلح آمیز هسته ای به قصد ساخت سلاح های کشتار جمعی وجود ندارد. و ایران بارها اعلام کرده است که هیچ گاه به دنبال تاسیسات هسته ای نظامی نبوده و نیست؛ در عمل نیز بدان پایبند بوده است. از جانب دیگر در روند مذاکرات هسته ای میان ایران و سایر کشورهای غربی که از سال 1382 آغاز شده، ایران بیشترین گامهای اعتمادساز را برداشته است و در مقابل کمترین اقدام مثبت را از طرف کشورهای غربی شاهد بوده است. بنابراین ایران حق دارد که در مذاکرات نسبت به طرفهای غربی کاملا بدبین باشد زیرا آنها بارها در عمل نشان داده اند که کمترین پایبندی به تعهداتی که می دهند را ندارند.

شایان ذکر است ملت ایران نه به طرفهای غربی اطمینان دارد و نه به رسانه های بیگانه مانند بی بی سی که به منظور سازماندهی افکار عمومی در جهت منافع غرب به وجود آمده اند. باید به آقایانی که به ملت و کشور و عرق ملی خود پشت می کنند و با دریافت مبالغ ناچیز باب وطن فروشی و حراج منافع ملی دست می زنند عرض کرد که به تاریخ نگاه کنید و از آن عبرت بگیرید. نمی توان شاهدی را از تاریخ ذکر کرد که در آن وطن فروشان و خائنان به آرمان های یک کشور مورد عزت و احترام قرار گرفته باشند و حتی اربابان غربی آنها نیز به مثابه دستمال کاغذی با آنها برخورد خواهند کرد و به محض آنکه تاریخ مصرف آنها به سر برسد به زباله دان پرت خواهند شد.

 

 

 


۲۴ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شب یلدا مصادف بود با شام رحلت رسول گرامی اسلامی (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) که مردم متدین و با فرهنگ ایرانی به علت مقارنت این شب با عزداری اهل بیت علیهم السلام این مراسم آیینی را یا به تعویق انداخته بودند و یا از آن صرف نظر کرده بودند اما شبکه بی بی سی فارسی که پیش از این دشمنی و عناد خود را با اسلام و خصوصا مکتب تشیع به نمایش گذاشته است افکار شیطانی خود را در سر داشت و به بهانه شادی و سرگرمی در شب عزای اهل بیت علیهم السلام به رقص و شادی و پایکوبی پرداخت. برنامه ویژه شب یلدای بی بی سی که در کاباره های و نایت کلاب های دوبی با اجرای بهزاد بلور یکی از مجریان جلف و سبک مغز بی بی سی تهیه شده بود که علی رغم ابتذال فراوان آن از سطح بسیار نازلی برخوردار بود و بسیاری از مخاطبان این شبکه نیز به آن اعتراض کردند. 

از آنجایی که بنا ندارم به گزارش این اقدام سخیف و ضددینی این شبکه بهایی بپردازم و گزارش مفصلی از برنامه مبتذل شب یلدا بدهم فقط به یک نکته جالب در این برنامه اشاره می کنم که در قسمتی از این برنامه بهزاد بلور مجری عقب افتاده بی بی سی که از افسردگی حاد رنج می برد -این بیماری را در صفحه فیس بوک خود اشاره کرده است- یاد اصالت و هویت حقیقی می افتد و از "خر" بودن خویش اظهار رضایت می کند. البته امیدوارم خرها و الاغ های عزیز که حیوان هایی شریف و زحمت کش هستند این را توهین به خود تلقی نکنند و نادانی این مجری روانی را به بزرگواری خود ببخشند. می توانید فیلم طنزی که در این باره تهیه شده است را در اینجا ببینید. پیش از این شنیده بودم که هر چیز و هر کسی به اصل خود بازخواهد گشت اما تاکنون مصداق عملی آن را به این صورت طنزآمیز و جذاب ندیده بودم.

۰۷ دی ۹۳ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سال گذشته بود که بی بی سی فارسی اظهار داشت که ایران کشوری جعلی است و مرزهای این کشور بر خون مردم بنا نهاده شده است که اعتراضات فراوانی را به دنبال داشت و تجمعاتی مقابل ساختمان این رسانه سلطنتی به وقوع پیوست. هنوز مدت زمان زیادی از این سخن نابخردانه نگذشته است و خاطره تلخ آن به فراموشی سپرده نشده است که رسانه سلطنتی ملکه الیزابت در تازه ترین اقدام بی شرمانه خود توهین های وقیحانه ای علیه مردم شریف ایران روا داشته است.

برای تماشا اینجا کلیک کنید

بنگاه سخن پراکنی انگلیس در برنامه ای که به توصیف و شرح خلقیات و رفتار ایرانی ها اختصاص داده بود ایرانی ها را انسان هایی دروغگو، ریاکار، نژاد پرست و دو رو و ... توصیف کرد. نکته قابل تامل این است به صورت معمول در برنامه پرگار سعی بر این است که چالش و تضارب آراء صورت بگیرد و به همین منظور در انتخاب کارشناس سعی می شود که مخالف و موافق موضوع شرکت داده شود اما در این برنامه که خلقیات ایرانیان می پرداخت جبهه یک دستی تشکیل شده بود و تمامی مهمانان برنامه که بیشتر به دانشجویان ترم اولی شباهت داشتند و نه کارشناس از زوایای متعدد فرهنگ و اخلاق والای ایرانیان به سخره گرفته شد و به مردم شریف و نجیب ایران توهین های وقیحانه ای صورت گرفت.

بنگاه سخن پراکنی بریتانیا باید پاسخگوی اقدامات غیر حرفه ای و سخیف خود باشد و عذرخواهی رسمی رییس بخش جهانی بی بی سی و صادق صبا مدیر بخش فارسی بی بی سی کمترین کاری است که تا حدودی اقدام بی شرمانه این رسانه را جبران می کند.

۰۱ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

13 آبان سالروز اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا است که به تعبیر حضرت امام انقلابی بزرگتر از انقلاب بهمن 1357 بود. پس از تسخیر سفارت و گروگان گرفته شدن جاسوسان آمریکایی، رابطه ایران و آمریکا به طور کامل قطع گردید و تحریم های یک جانبه ای علیه ایران وضع شد. با سپری شدن 35 سال از این اقدام کماکان رابطه خصومت آمیز میان دو کشور برقرار است و مخصوصا سیاست خصمانه آمریکا با اعمال فشار اقتصادی و سیاسی و وضع تحریم های اقتصادی رو به افزایش است.

در طرف دیگر دانشجویانی که زمانی با بالا رفتن از دیوار سفارت شیطان بزرگ و تسخیر لانه جاسوسی مشت محکمی بر دهان آمریکا زده بودند امروز پس از گذشت سه دهه از این اتفاق در چه حال و هوایی هستند؟ سه شنبه 25 آذر ماه 1393 ابراهیم اصغرزاده یکی از این دانشجویانی که زمانی به سابقه انقلابی خود افتخار می کرد و با غرور از تسخیر سفارت آمریکا سخن می گفت در بی بی سی فارسی (رسانه سلطنتی ملکه الیزابت) حاضر شد و به اظهار توبه و ندامت از گذشته خود نمود. وی که مدتی است که تغییر رویه داده و نه تنها به سابقه انقلابی خود و آرمانهایی که زمانی دل در گرو آنها داشت پشت نموده بلکه به مخالفت با آنها می پردازد در مصاحبه با بی بی سی اظهار داشت که حاضر است برای عذرخواهی از آمریکا و جاسوسانی که زمانی به اسارت گرفته شده بودند؛ هر کاری بکند. وی در ادامه بدون اشاره به کینه توزی و دشمنی آمریکا و تحریم، ترور و تحمیل جنگ هشت ساله و ... به ایران افزود: آمریکایی ها یک مشت به مازدند و ما نیز یک مشت به آنها زدیم نباید بیش از این رابطه دو کشور گروگان اشغال سفارت قرار بگیرد.

قسمت های مهم مصاحبه

قطعا ابراهیم اصغرزاده اولین فردی نیست که چشمان خود را به روی حقیقت بسته است و از گذشته خود شرمگین و پشیمان است؛ در میان دوستان اصلاح طلب و هم حزبی وی افراد دیگری را نیز می توان یافت که دچار تزلزل شده اند و سعی در نفی و کتمان گذشته خود دارند. آنچه که جالب توجه و شایان ذکر است این است که شبکه بی بی سی فارسی به پاتوق اصلاح طلبان و انقلابیون شرمنده تبدیل شده است. به راستی می توان این مساله را امری عادی تلقی کرد؟ چرا میان کسانی که سعی در خروج از مسیر انقلاب دارند و بی بی سی فارسی مرزی وجود ندارد؟ به راستی قرابت فکری این رسانه که خود را بی طرف می داند و انقلابیون توبه کار و اصلاح طلبان ورشکسته در چیست؟ این سوال ها و دیگر مواردی از این دست نکات بسیار مهمی است که نباید از نظر دور داشت. آنچه مسلم است و زمزمه های به گوش رسیده نیز آن را تایید می کند به علت تغییر بودجه رسانه سلطنتی و تامین هزینه بی بی سی از مالیات مردم بریتانیا این رسانه با کمبود بودجه مواجه شده است و مجبور است برای تامین کمبود مالی خود و تامین هزینه های شبکه آنتن را به جناح های مختلف بفروشد و از آنجا که اصلاح طلبان بیشترین قرابت فکری را با این رسانه دارند در واقع صادق صبا مدیر بخش فارسی بی بی سی با یک تیر دو نشان را می زند؛ هم کسری بودجه شبکه جبران می شود و هم صدای شرکای سیاسی اش کماکان از این شبکه به گوش خواهد رسید.

۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به سفارش یکی از دوستان در حال تماشای شبکه سلطنتی بریتانیا بودم که خانم نرگس محمدی که خود را مدافع حقوق بشر می خواند مهمان این شبکه بود. البته خانم محمدی که معرف حضورتان هست و احتیاجی به معرفی ایشان نیست وی که به تازگی از زندان آزاد شده است یا بهتر بگویم به مرخصی آمده است و حکم 11 سال حبس ایشان هنوز به پایان نرسیده است. 


با دقت به صحبت های ایشان گوش می کردم که وی در دفاع از حقوق بشر و آزادی های مدنی مردمی که از آنها داد سخن سر می دهد چه خواهد گفت. مدت زمان زیادی از شروع برنامه نگذشته بود که وی در اظهارنظر جالبی گفت: «دادن سرپرستی خانواده به مرد مولد خشونت است!!!» هر چقدر که با خودم کلنجار رفتم و تامل کردم که شاید گوش هایم اشتباه شنیده باشد متوجه شدم که عین همین عبارت را ایشان گفتند. و در ادامه گفت: «اعمال ریاست مردان در خانواده که هیچ دلیل علمی و منطقی ندارد مولد خشونت است»

قابل ذکر است که صحبت های خانم محمدی دارای هیچ نکته قابل توجهی نمی باشد زیرا پیش از وی در قرن گذشته فمنیست های فرانسوی همین صحبت ها را انجام داده اند و با بیان مستدل تر و منطقی تر از ایشان بیان نموده اند. خوب بود که خانم محمدی اندکی اهل مطالعه می بود. اما آنچه که باید خدمت ایشان عرض کنم این است که لطف نموده و دیگر خود را فعال حقوق بشر معرفی ننمایند زیرا کسی که برای دفاع از حقوق بشر سینه چاک می کند و فریاد سر می دهد در وهله اول باید واقف باشد که باید به بشر فارغ از بحث جنسیت بنگرد و چه مرد و چه زن در دیدگاه وی یکسان باشد اما ایشان که به بازگویی اقوال منسوخ شده فمینیستی می پردازد صلاحیت دفاع از بشر را ندارد.

نکته دیگری که خطاب به شبکه سلطنتی بریتانیا باید عرض کنم آن است که برای حفظ وجهه دولت استعمارگر بریتانیا و شخص ملکه هم که شده در انتخاب افرادی که به عنوان کارشناس به این برنامه دعوت می شوند دقت بیشتری به خرج دهد. بدیهی است که دولت بریتانیا از سر خیرخواهی و به جهت بالا بردن سطح آگاهی مردم ایران دست به تاسیس شبکه بی بی سی فارسی نزده است و در پشت پرده به دنبال اهداف خود می باشد. یکی از خصوصیت های فرهنگی ایرانیان اهمیت به جایگاه خانواده است که این شبکه در سیاست جدید فرهنگی خود در پوشش فریبنده و شعار زیبای دفاع از حقوق زن سعی در ایجاد تقابل و چالش میان خانواده های ایرانی است. البته در همین جا این مطلب را عرض کنم که بنده نه مرد سالار هستم و نه زن سالار و بلکه معتقدم زن و مرد دارای پتانسیل ها و توانایی هایی هستند که در کنار هم یکدیگر را تکمیل می کنند.

۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۷:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بنگاه سخن پراکنی ملکه انگلیس علاقه فراوانی به زیرزمین و هرآنچه که زیرزمینی است دارد. در ماه محرم که ماه عزاداری و سوگواری سرور و سالار شهیدان است بی بی سی به موسیقی علاقه دو چندان پیدا کرده است و با حرمت شکنی ماه عزاداری سید و سالار شهیدان چراغ به دست به دنبال گروههای کوچک و بی مخاطب موسیقی زیرزمینی می پردازد. در اندیشه خصمانه بی بی سی نسبت به فرهنگ و هنر این کشور جای هیچگونه شک و شبهه ای وجود ندارد کما اینکه این رسانه دولتی به تبلیغ گروههای با سبک راک دهه 70 و 80 میلادی که در ایران منزوی است می پردازد و به تبلیغ ترویج موسیقی منسوخ غربی می پردازد و کاسه داغ تر از آش شده که چرا به این گروهها مجوز داده نمی شود و مورد حمایت قرار نمی گیرند؟ واقعا مضحک و مسخره است.

یکی دیگر از اهداف بی بی سی از پرداختن به گروههای موسیقی زیرزمینی بدون مخاطب و گمنام، مطالبه گری از وزارت ارشاد برای دادن مجوز به گروههای است که کمترین بویی از هنر ندارد. مساله دیگری که باید مورد توجه نهادهای امنیتی قرار بگیرد آزادی افرادی است که به بهانه تولید مستند سعی فرهنگ و هنر این مرز و بوم را مورد تاخت و تاز قرار می دهند.  جای بسی تعجب است فردی دوربین به دست در شهر راه بیافتد و با هر کسی که خواست مصاحبه کند و دست آخر فیلمی که هدفی جز تخریب این نظام و حکومت را دارد بسازد و در تلویزیون دولتی انگلیس منتشر شود و آب هم از آب تکان نخورد. مگر هنر و امنیت این کشور متولی ندارد؟


۲۳ آبان ۹۳ ، ۲۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

داستان «عرب دوستی» نوشته «ژان کو» همچنان خواندنی است. عرب که همان عرب است، به جای الجزایر بگذارید فلسطین، به جای استعمار هم بگذارید اسرائیل. حال تلاش رسانه‌ها و دولت‌ها برای فریب مردم و تطمیع و تهدید روشنفکران مخالف اسرائیل را در نظر بیاورید:

باز پرس پرسید: چرا این آقا را زدید؟
 چتر باز جواب داد: برای این که او روشنفکر دست چپی است. من این جور آدم‌ها را خوش ندارم.
باز پرس گفت: نه بابا، آزارشان به مگس هم نمی‌رسد. آدم‌های خوبی اند.
روشنفکر گفت: اجازه می‌فرمایید، آقای بازپرس؟
- خواهش می کنم.
روشنفکر یک مگس را از هوا گرفت و به دهان انداخت و جوید و گفت: ملاحظه می‌فرمایید که ما از خشونت باک نداریم. ما به فاشیسم اجازه عبور نمی‌دهیم.
 بازپرس با تشدد پرسید: کی به شما گفت که این مگس فاشیست است؟
روشنفکر درماند. چتر باز گفت: این کار‌ها را می‌گویند خشونت!
 باز پرس با ملایمت گفت: شما به ضرر خود اقدام کردید.
 
آتش از چشم‌های روشنفکر زبانه کشید. مردی رنگ پریده و لاغر اندام بود. دست‌های سفیدی داشت. یک مگس دیگر از هوا در ربود و با ولع جوید.
 بازپرس گفت: شما وضع خود را وخیم می‌کنید.
چترباز گفت: برایش مهم نیست. این آدم‌ها تشنه خون هستند.
چترباز هم مگسی از هوا گرفت و میان شست و سبابه نگه داشت. با ظرافت، با نوک لب‌ها،‌ بوسه ای بر بال‌های او زد و آزادش کرد و گفت: آقای بازپرس، تفاوت رفتار این مرد را با رفتار من یادداشت بفرمایید.
بازپرس گفت: یادداشت کردم.
چترباز گفت: همین آدم‌ها هستند که ما را متهم می‌کنند که الجزایر را به خاک و خون کشیده ایم.
روشنفکر که هوا را پس می‌دید هی مگس می‌گرفت و می‌خورد. جنون خشونت گرفته بود. اشک می‌ریخت و به روی خود چنگ می‌زد و در صحن دادگاه به دنبال مگس‌ها از این سو به آن سو می‌دوید.
باز پرس به او گفت: آرام بگیرید!
روشنفکر آرام گرفت. فریاد زد: من با شکنجه مخالفم. زنده باد الجزایر آزاد!
چترباز در گوش بازپرس گفت: از عرب‌ها بدش می‌آید.
بازپرس با صدای محکم گفت: الان امتحان می‌کنیم. آهای، ژاندارم‌ها، عرب را وارد کنید.
عرب با گیوه و قبا و فینه، و یک لنگه قالی روی دوش، وارد شد. بازپرس از روشنفکر پرسید: آیا این آقا را دوست دارید؟
روشنفکر جواب داد: من او را محترم می‌شمارم. من در وجود او به نوع بشر احترام می‌گذارم و تا وقتی که این شخص برده و اسیر است من آزاد نخواهم بود. من در این راه کوشش می‌کنم که الجزایر از یوغ استعمار آزاد شود و با فرانسه، بر اساس تساوی، روابط اقتصادی و فرهنگی برقرار کند.
 
دهان چترباز به اندازه در کلیسا گشاد و چشم‌هایش از ته نعلبکی درشت تر شده بود. زیر لب غرید که این حرف‌ها همه از روی پدر سوختگی و حقه بازی است.
- دستتان انداخته است، آقای بازپرس.
بازپرس از نو رو به روشنفکر کرد و فریاد زد: ساکت شوید! آخر معلوم نشد که شما عرب را دوست دارید یا نه....
- موضوع دوست داشتن نیست! دوست داشتن یعنی تحمیق کردن.
چترباز گفت: آقای بازپرس، یادداشت بفرمایید که این مرد می‌گوید الجزایری‌ها احمق اند!
بازپرس گفت: یادداشت کردم.
روشنفکر گفت: تحمیق در معنای هگلی و مارکسیستی کلمه.
چتر باز گفت: کمونیست هم هست. یاداداشت بفرمایید!
بازپرس گفت: یادداشت کردم.
روشنفکر گفت: درمعنای فلسفه کلمه.
چتر باز گفت: این یعنی که ما را احمق تصور کرده است!
بازپرس به روشنفکر گفت: صاف و پوست کنده حرف بزنید. به این سوال من جواب بدهید: آیا عرب را دوست می‌دارید، آه یا نه؟
روشنفکر از سر لج گفت: نه!
بازپرس گفت: متشکرم.
به چترباز که کلاهش را در دست می‌چرخاند رو کرد و گفت: شما چطور، سرکار سرجوخه، آیا شما عرب را دوست می‌دارید؟
سرجوخه خبر دار ایستاد و گفت: من عرب را دوست می‌دارم و حاضرم آن را ثابت کنم!
بازپرس گفت: ثابت کنید.
 
چترباز نزدیک عرب رفت.
- اسمت چیست؟
- محمد، جناب سرگرد.
- اهل کدام ولایتی؟
- اهل بلده، جناب سرگرد.
- من بلده را دیده ام. یک میدان قشنگ دارد و یک خیابان که می‌رسد به سرباز خانه.
- بله، همین طور است،‌ جناب سرگرد.
- قالیت را چند می‌فروشی؟
- پنجاه هزار فرانک، جناب سرگرد.
- من سه هزار فرانک می‌خرم.
- اختیار دارید، جناب سرگرد. بیست و پنج هزار فرانک.
- سه هزار!
- دوازده هزار!
- سه هزار!
- شش هزار!
- سه هزار!
- چهار هزار!
- سه هزار!
- سه هزار و پانصد!
- سه هزار!
- سه هزار و دو فرانک!
- سه هزار!
- خوب، ورش دار، جناب سرگرد! خیرش را ببینی.
چترباز سه اسکناس هزاری از توی کیفش درآورد و عرب آن‌ها را لای قبایش ناپدید کرد.
بازپرس گفت: شیرین معامله کردید.
چترباز گفت: شیرین؟ این قالی در الجزایر هزار چوب بیش‌تر نمی‌ارزد! مگر این طور نیست، محمد؟
نیش عرب تا بناگوش باز شد، ولی جوابی نداد.
- دو هزار فرانک کلاه سرم گذاشت، ولی مهم نیست. من او را دوست می‌دارم.
بازپرس گفت: آقای محمد، آیا سر کار سرجوخه شما را دوست می‌دارد؟ بدون ترس و ملاحظه جواب بدهید.
- بله، اقای بازپرس.
- آقای محمد، به عقیده شما آیا روشنفکر دوستتان می‌دارد؟
- آقای روشنفکر گفت که من احمقم. مرا دوست نمی‌دارد!
- ببخشید، آقای محمد. من گفتم که الجزایر باید آزاد شود و روابط اقتصادی و فرهنگی با فرانسه برقرار کند.
بازپرس فریاد کشید: کارشناس را وارد کنید!
 
کارشناس وارد شد.
- آقای کارشناس، این قالی چند می‌ارزد؟
کارشناس عینکش را عوض کرد و دست به قالی کشید: هزار و پانصد فرانک، آقای بازپرس.
- متشکرم، محاکمه تمام شد. سرکار سرجوخه، شما آزادید.
روشنفکر از ته جگر فریاد برآورد: یک بار دیگر عدالت در کشور ما به لجن کشیده شد.
- آهای ژاندارم، این شخص را توقیف کنید! به حکم قانون، شما را به جرم توهین به دستگاه عدالت بازداشت می‌کنم.
روشنفکر را کشان کشان بردند. عرب فینه را از سر برداشت و سبیل‌های جمع و جور و کمرش را محکم کرد و با لهجه شهرستانی گفت: مرخص می‌فرمایید، آقای بازپرس؟
- خواهش می‌کنم، سرکار ژاندارم.
- فردا،‌ آقای بازپرس؟ آیا فردا هم باید لباس عربی بپوشم؟
- صبر کنید تا من پرونده را ببینم.... بله، فردا سه تا روشنفکر را محاکمه می‌کنیم. ساعت پانزده حاضر باشید. سر کار ژاندارم، یادتان باشد که این دفعه سه تا قالی بیاورید.

«ژان کو» (Jean Cau: 1925-1993) روزنامه‌نگار و رمان‌نویس فرانسوی. چندین سال منشی ژان پل سارتر بود. معروف‌ترین رمان او «ترحم خدا» است که در سال 1961 جایزه گنکور را نصیب نویسنده کرد.

منبع: «بیست‌و‌یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه»، انتخاب و ترجمه ابوالحسن نجفی، نشر نیلوفر، صص 40-133.

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر